Tuesday, May 23, 2006

شهرخدا The City of God *****

(محصول برزیل 2002 ، درجه بندی R++ خیلی خشن بویژه صحنه های کودک آزاری و بچه کشی، غیرقابل نمایش برای زیر 15 سال)
یک شاهکار غریب. نمایشی از خشونت، فقر و تباهی. خشونت فیلم خیلی جاها آزار دهنده نیست (برخلاف مثلا
مخمل آبی که یکی از آزاردهنده ترین شاهکار های سینماست). بلکه بطئی و برای آن جامعه بنظر بسیار پیش پا افتاده می رسد. در این جامعه کشتن آدم ها در حد (و حتی کمتر از) کشتن مرغ های لحظات آغازین فیلم، معمولی و عادی است. فیلم به زیبائی روی جلوه نمادین این مراسم مرغ کشی تاکید بیش از حد و کلیشه ای نمی کند. قربانیان انسانی حتی به نظر راضی تر از مرغ ها هستند. نمی توان دقیقا گفت که قدرت فیلم بخاطر به تصویر کشیدن سرنوشت محتوم این آدمهاست، قضیه از این هم عمیق تر است. آدم های این جامعه چنان در تاروپود خشونت تنیده شده اند که احساس نوعی لذت (یا انفعال همراه با خوشی) پست و کثیف از قتل و آدمکشی در بیشتر آنها بوضوح مشاهده می شود. در کنار بسیاری از آثاری که ذات انسان را در گناه و ارتکاب جرم عامل اصلی می دانند، و نیزآثار گروه مقابل که انسانهای شرور را فرشتگانی آلوده صورت و اسیر در شرایط زمانی و مکانی نشان می دهند، این فیلم ضمن عدم نفی این نگاه ها، نگاه نوع سومی را هم مطرح می کند. خشونت این جامعه بصورت یک فرهنگ یا به عبارت درست تر یک شبه فرهنگ در آمده است. نوعی شبه تقدس عرفی دارد. کمی هم حالت بازیگوشی در این ادمکشان کوچک دیده می شود (صحنه کشته شدن شرور اصلی در پایان فیلم توسط گروهی از بچه های کم سن و سال که در کل فیلم منتظر آن هستیم تا با آن، شرارات در این ویرانشهر پایان یابد ولی چرخه تباهی را بچه هائی دیگر ادامه خواهند داد).
در این میان ولی صحنه ای هم هست که حواس تماشاگر را سر جایش می آورد که یواش یواش آلوده این خرده فرهنگ شنیع نشود و به آن عادت نکند. صحنه فجیعی که اساسا شکستن یکی از تابو های سینما و ادبیات محسوب می شود: کودک کشی. آنهم توسط کودکی که فقط چند سال از قربانی بزرگتر است. شلیک به بچه های کوچکی که احتمالا معنی مرگ را هم نمی دانند و فقط نمی خواهند دردشان بیاید، پرداخت این صحنه طوری است که از ذهن محو نخواهد شد.
صدها آدمی که در این فیلم کشته می شوند، بی سروصدا و بدون اداهای سینمائی و خیلی زود می میرند. و فیلم خود را فدای زیباشناسیی مردن نمی کند (برخلاف مثلا
دسپرادو و بیل را بکش).گلوله هائی که از فاصله 3-4 متری شلیک می شود، در دنیای واقعی امکان شیک گلوله خوردن به قربانی نخواهد داد.
دیگر نکات +: عوض شدن زمان روایت به زیبائی و آرامی انجام می شود بدون اینکه تماشاگر متوجه باشد یا احیانا خط سیر را گم کند. دوباره می توان مقایسه کرد با آثار پر طمطراق هالیودی مثل
بیل را بکش. بازی ها بسیار درخشان است. تا کنون تصور این بود که در فیلم ها و سریال های انگلیسی بدلیل وجود سنت نمایش بسیار قوی در این کشور، در همه محصولات می توان انتظار بازی های درخشان داشت. ولی این نابازیگران چند قدم از آنها هم جلوتر هستند.

7 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام ... با وبلاگت آشنا شدم. تبریگ می گم. وبلاگ خوبی داری. گرچه تازه شروع کردی. ممنون که سر زدی. والا هرچقدر هم که دل بسوزونیم ... بیخیال ... هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...

3:08 PM  
Anonymous Anonymous said...

سلام
من با وبلاگتون از طریق کامنتهای وبلاگ دوستم حسین (پدر خوانده) آشنا شدم... وبلاگ خیلی جالبی است
توی وبلاگ خودم دو تا نقد فیلم گذاشتم که می تونی اونا رو توی قسمت جستجوی موضوعی وبلاگ بخش سینمایی ببینی
دوست دارم حتما نظراتتون در موردشون بدونم

1:32 PM  
Anonymous Anonymous said...

tanks for your glance & your advice

1:41 PM  
Anonymous Anonymous said...

Greets to the webmaster of this wonderful site! Keep up the good work. Thanks.
»

3:56 AM  
Anonymous Anonymous said...

I say briefly: Best! Useful information. Good job guys.
»

9:07 AM  
Anonymous Anonymous said...

وبلاگ خوبی دارگ

7:24 PM  
Anonymous Anonymous said...

~~دانلود فیلم های روز جهان با لینک مستقیم~~
صرفا برای اینکه فیلم را ندیدم از یادداشت شما در وبلاگ استفاده کردم.
با احترام٬ بامداد
http://b4mdad.blogfa.com

7:59 PM  

Post a Comment

<< Home