Friday, September 15, 2006

اینو سر کلاس نوشتم:
یکی از مسخره بازی هایی که تو دانشگاه های اینور، حال آدمو بهم می زنه، قضیه غذا خوردن سر کلاسه. واسه آدم اعصاب خوردی مثل من که بابت دغدغه های فردی و اجتماعی و وطن و عالم و ادم حالش گرفته اس، دیگه اینکه یک کره خری که پشت سرم تو کلاس نشسته، از اول کلاس تا وسطش هویج خام یا هر زهرمار نارنجی یه دیگری رو بذاره تو دهنش و آروم شترقشو دربیاره، می تونه بیش از حد تحمل باشه. من نمی دونم هر توله سگی که گشنشه، چرا 5 دقیقه قبل از کلاس، آشغالشو تو حلقش خالی نمی کنه تا صدای قاراچ قوروچش بیخ گوشم نپیچه.
این معضل از اون چیزائی یه که قابل حل هم نیست. مثل دیگر ویژگی های منفی یک جامعه پیشرفته اینچنینی. مشکل دیگری رو که دانشگاه سعی کرده به نوعی حل کنه، زنگ زدن موبایل ها در کلاسه. امسال اعلام کردن که 50 دلار جریمش خواهد بود. البته برای من صدای زنگ موبایل قابل قیاس با قارچ قورچ 10-20 دقیقه ای کوفت کردن نیست. خب یادآوری این مسئله باعث می شه که یادم بیفته که موبایلم رو بذارم رو ویبره.
خب هویج ها یا هر زهرمار دیگری که هستن مثل اینکه تموم شدنی نیست. تحملم داره تموم میشه. یه نیم گرد می کنم و از گوشه چشم با یک خنده ملیح به چیزای نارنجی یارو نگاه می کنم. اول هم یه نگاه کرده بودم 7-8 تا بودن، الان 2 تا مونده تو نایلون. یکیش هم لابد تو دهنه بچس. کانادایی یه. می گه "ساری". خندم می گیره و بر می گردم سر جام. بچه غذاشو برمی داره و می ذاره تو کیفش. استاد چینی لبخند زدنمو می بینه، سریع قیافه "چانه خاران" بخود می گیرم که "آره بابا...حالیمه...". دوباره برمی گردم و با لبخند به بچه زردالو می گم "دونت گت آپست". می گه "گذاشتمش پائین!" تو دلم می گم "آی بچه خوشگلائی مث تو توی دهاته ما طالب دارن ها...". یاد هاشم سیلانی قهرمان پرورش اندام ولایت میفتم که چندی هم به یه جرمی تو زندان تشریف داشت (20 ثانیه فکر کردم که این اسم بیادم بیاد. همراش اسم سایر مشاهیر معاصر شهرم هم خاطرمو پر می کنه: سال 74-75 ممد طنابی، اطلاعاتی کلت به کمر که وظیف خطیر گرفتن دخترپسرا رو بردوش داشت، دلیر اسماعیل، فوتبالیست محبوب سال 69-70 و یه ذره فکر دیگه اهوم ساسان خداپرست معروف به ساسان زرده مال سال 72-74و ...)
از کجا به کجا رسیدم! خب نوشتن بسه. یه ذره هم به اراجیف استاد چینی گوش کنم. پیرمردی با قیافه مهربون. یاد پیرمردهای استاد جکی چان میفتم که بطر زهرماری بدست، می خوردنو تلوتلو خوران پدر جکی رو تو دوره آموزشی درمیاوردن.

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

Salam Sayeh jan,
Kheili ba hal bud. Movazebe khodet bash zeyad be in baro bach ro nade. :D

3:00 PM  
Blogger Hossein said...

Take it easy, girl ...

1:53 PM  
Blogger saye said...

girl!!! wow.... :)

2:54 PM  

Post a Comment

<< Home