لحظات هفده گانه بهاری، نام کتاب داستان زیبائی است که چند سال پیش، سریالش (سیاه و سفید) هم از شبکه دو، اشتباه نکنم شنبه ها ساعت هشت و نیم یا نه، پخش می شد. داستان در روزهای واپسین جنگ جهانی دوم و درون آلمان می گذرد. جاسوسی که برای روس ها کار می کند و در دفتر یکی از سران مهم رایش نفوذ کرده و پست مهمی بدست می آورد و اطلاعات دست اولی را برای روسیه می فرستد. رایش سوم، نمونه و الگوی همه حکومتهای توتالیتر در سراسر جهان است. دستگاه های اطلاعاتی و انتظامی موازی که همه بر همه نظارت (!) می کنند و مچ همدیگر رو می گیرند، بطوریکه هیچ دستگاهی جرات کوچکترین خطائی را هم ندارد. تمام مکالمات تلفنی شنود می شود. ماموران خود هم مظنون بشمار می آیند و تحت نظارت هستند. خلاصه در این آشفته بازار، نفوذ جاسوسی از شرق، عملن بعید می نماید.
منظورم از این نوشته، شرح داستان یا پس زمینه آن نیست. نکته کوچکی در داستان بیان می شود که برای وضعیت ما هم گویاست. مکالمات تلفنی آقای جاسوس (سرهنگ ارتش رایش) هم تحت شنود است. او خود این مسئله را می داند و سعی می کند که مکالماتش عادی باشند. ولی دستگاه اطلاعاتی بتدریج به او مشکوک می شود. چرا؟ چون در مقایسه با مکالمات کارمندان دیگر در همان رده، مکالمات و عقاید جناب جاسوس، کمی خنثی بنظر می رسد. مثلن در زمانی که همه در مکالمات تلفنی از گرانی و کمبود چیزهای اساسی مثل بنزین ناله و شکایت می کنند، این آقا شکایتی ندارد.
حرف ها و نوشته های هرکس، می تواند بیانگر بخشی از شخصیت و موقعیت وی باشد. وقتی مطالب مشهورترین وبلاگ نویس ایرانی (یا برادر ...) رامی نگریم، این که این برادر چطور برادری است، بدجوری نمایان است.
2 Comments:
ye duste digar ham az in baradar shaki shode!
http://proshut.blogspot.com/2006/10/blog-post_05.html
salam man dashtam raje be ketabe lahazate 17 ganeh bahari search mikardam google blog shoma ra dad .
matalebe blogeton jaleb hast tabrik migam
baraye shoma arezooye movafaghiat daram
Post a Comment
<< Home