
سرانجام انتخاب درون حزبی رهبری حزب لیبرال کانادا پایان گرفت و استفان دیان (فرانسوی زبان، متولد کبک، استاد دانشگاه) بطور شگفت آوری برگزیده شد. در واقع سنت یک درمیان بودن رهبر حزب لیبرال ادامه یافت: ترودو، ترنر، کرتین، پل مارتین و پس از مارتین، نوبت یک کبکوا بود که رهبری حزب را بر عهده گیرد و به احتمال بسیار زیاد نخست وزیر بعدی کانادا شود. مراسم انتخاب، بطور مستقیم از دو شبکه پخش می شد و من هم بیخیال درس و مشق، نشسته بودم و از این نمایش دمکراسی لذت می بردم.
در میان 4 نفر اصلی، فقط باب ری بنظرم گزینه مناسبی نمیامد. مایکل ایگناتیف که از روز اول شروع رقابت، از حدود 8 ماه پیش، شانس اول بود و در انتخابات سپتامبر هم بیشترین تعداد حامی را کسب کرده بود، شخص بسیار تحصیل کرده (دکترا از هاروارد) و ایده الی بنظر می رسید. منتقدین، ایرادی که به او می گرفتند این بود که تا حدودی راستگراست (حمایت ضمنی از حمله به عراق) و مهمتر اینکه تجربه اجرائی کافی ندارد، حدود 25 سال در خارج زندگی کرده است و وطن فراموشش شده است! نکته جالب اینکه همانطور که از اسمش هم پیداست، اصالت روسی دارد و پدربزرگش هم وزیر آخرین تزار روسیه بود. شاید روی همین خارجی بودن، بین مهاجران طرفداران زیادی داشت. به هر حال، شخص بسیار مناسبی برای نخست وزیری کانادا می توانست باشد و در واقع فدای "سنت یک در میانی رهبران حزب" شد.
پس از شانس اول، شانس دوم باب ری بود که او هم بنوبه خود به چپگرائی بیش از حد متهم می شد! شانس سوم، جرالد کندی بود: جوان، سرمایه دار، خوش تیپ خفن، اهل مانیتوبا (بنابراین دارای قابلیت جذب ارای بیشتری از غرب کانادا). در یکی از مهمترین چرخش ها، کندی از رای گیری خارج شد و کل حامیانش را به رای دادن به دیان تشویق کرد، که با سرازیر شدن حدود 90% رای های کندی به طرف دیان، عملن ورق انتخابات برگشت و باب ری و ایگناتیف کیش-مات شدند!
و اما اصل کاری یعنی مسیو استفان دیان. با قیافه دوست داشتنی، کمی بچگانه و معصومانه ای که بعضی وقتها، وودی آلن را بیاد میاورد (ولی با قد خیلی بلندتر از آلن!). اهل کبک که انگلیسی را یه کمی بهتر از من حرف می زند و می توان حرف هایش را کامل متوجه شد! شدیدن ضد جدایی خواهان کبک در نتیجه نچندان محبوب در خود کبک! در کل بسیار بچه مثبت و سیمپاتیک. و در فکر انتخابات بعدی.
حالا بعد از 10 ماه از شکست، حزب لیبرال با انتخاب رهبر خودش را برای انتخابات بعدی آماده خواهد کرد، ولی در مورد انتخابات بعدی مسائلی هست که می تواند در برنده شدن یا نشدن هرکدام از این احزاب لیبرال و محافظه کار مهم باشد:
1- طبق آمار 2001، 14% جمعیت کانادا مهاجران غیر اروپائی هستند. با توجه به روند کنونی، سالی کمی کمتر از 1% به این میزان افزوده می شود. می توان میزان فعلی را با تقریب خوبی 20% فرض کرد. درصد بسیار بالائی از این عده، به لیبرال ها رای می دهند (بویژه اکنون که میزان جذبه محافظه کاران پس از 12 سال دوری از قدرتشان حسابی عیان شده است). بنابراین با یک حساب سرانگشتی میتوان نتیجه گرفت، در این سو، آرای لیبرال ها همیشه در حال زیاد شدن است.
2- در مقابل، با آگاهی از تمایل مهاجران به رای دادن به لیبرال ها، عدی ای از سفید های اصلی کانادائی، به اردوگاه محافظه کاران جذب می شوند. بویژه مردان سفید طبقه متوسط که نزدیکی لیبرال ها و خارجی ها را دافعه انگیز می شمرند. (این مسئله را خودم دو مورد شاهد بودم). این وضع، شبیه وضعی است که حزب دمکرات در آمریکا با آن روبرو شده است: بدست آوردن رای سیاه ها و خارجی ها در برابر از دست دادن رای مردان سفید. (در انتخابات ماه گذشته آمریکا، با وجودیکه بزرگترین شکست جمهوری خواهان در 14 سال گذشته بود، 60% مردان سفید به جمهوری خواهان رای دادند).
3- عامل دیگر، قدرت گرفتن تدریجی حزب سبز است. سبزها، حدود 4تا6% آرا را داشته و دارند ولی این میزان برای نقش آفرینی در صحنه سیاسی بهیچوجه کافی نبوده است. در واقع پتانسیل این حزب برای کسب آرا، بالاتر از 5% کنونی است و براحتی تا 10% قابل افزایش است. الان خیلی از طرفداران این حزب با آگاهی از ناکافی بودن رای ها و بی فایده بودن رای دادن به کاندید حزب سبز، با انتخاب عملگرایانه به لیبرال ها یا دمکراتها رای می دهند. این عده ممکن است اگر وضع حزب بهتر شود، به حزب سبز رای دهند که به معنی کم شدن رای لیبرال هاست.
4- جمعیت آلبرتا در حال افزایش است و درنتیجه سهم این ایالت در پارلمان بیشتر خواهد شد. تاکنون اکثریت مطلق کرسی های این ایالت بطور سنتی به محافظه کاران تعلق داشته است و با وجود درگیری های این ایالت با لیبرال ها بر سر مسائل زیست محیطی و کنترل گازها، بنظر نمی رسد لیبرال ها هنوز شانسی برای تصاحب حتی یک کرسی در این ایالت داشته باشند. روانه شدن تازه مهاجران به آلبرتا، فعلن در قدرت گرفتن لیبرال ها نقشی نداشته است و بعید بنظر می رسد، در 10 سال آینده هم، محافظه کاران از این بابت، کرسی ای را در پارلمان از دست بدهند چراکه میزان محبوبیت محافظه کاران در آلبرتا، هیچگاه کمتر از 50% نبوده است (الان در حدود 60%).
با توجه با این عوامل و عوامل دیگر، هر دو حزب کار دشواری در پیروزی در انتخابات بعدی در پیش دارند.