Friday, March 30, 2007

یک ویدئوی باحال از مناظره دو شخصیت عرب درباره "شهید" صدام!

این نفر دست راستی خیلی باحاله. میگه "با اینکه سرورما شهید صدام، حتی برادر منو اعدام کرده، ولی نمی دونی چقدر شجاعانه اونو اعدام کرد ."
من نمی دونم مگه اعدام کردن هم شجاعانه و غیر-شجاعانه داره؟ درضمن بالاخره نفهمیدیم اعراب دوست و برادر ما هستند یا چی! چرا صفت ایرانی در فرهنگ اونا یک فحش خیلی بد حساب میشه؟ از 1400 سال پیش که این اعراب هستند که بر ایران سروری کرده اند. چرا اینقدر از ما نوکران بی جیره مواجب بدشان میاید! چرا؟

Labels:

Tuesday, March 27, 2007

اسکندر (Alexander) ***
همیشه، جهانگیران و فاتحان، بنظرم نتیجه یک اشتباه ژنتیکی بوده اند و ناشایست برای هر احترامی. کسانی که گروه زیادی از مردم را علاف کرده اند، باعث مرگ و بدبختی مردم خود و دیگران شده اند، آخرش هم مرده اند و فتوحات هم، دربیشتر موارد، به صاحبان قبلی برگشته است و ...
در برابر، اگر دقت کنیم، جهانگشایان واقعی، برخی ملت ها بوده اند نه تک چهره های دیوانه ای مثل اسکندر، چنگیز و تیمور. جهانگشای واقعی ملت انگلیس است که یک امپراطوری بوجود آورد که هنوز هم از این سو تا آن سوی دنیا، پرچمش در کنار پرچم
n تا کشور درفراز است و هنوز هم مهاجران جدید (مثلن به کانادا)، هنگام شهروند شدن، سوگند می خورند که جان نثارملکه انگلستان باشند! وگرنه از ناپلئون و امثالش چه برای ملت هاشان به جامانده است؟

در مورد فیلم اما، اول اینکه انتخاب کالین فارل (که حتی موطلائی واقعی هم نیست با آن قیافه کتک خورده و ضعیف و ابروهای نامتقارن) به نقش اسکندر، یکی از بامزه ترین شوخی هائی بود که میشد با اسکندر فاتح کرد. نتیجه اینکه، اسکندر این فیلم، یک آدم معمولی با نکات منفی و مثبت است که این برای تماشاگر غربی سنگین است که اسکندر را اولین بزرگمرد برآمده از تمدن غرب می داند و نتیجه شکست عجیب فیلم در نمایش آمریکا و اروپا است. تماشاگر غربی دوست داشت براد پیت یا لئو دوکاپریو را در نقش اسکندر ببیند. همانطور که ماهم از یک خشایار عجیب-غریب برمی آشوبیم.
انتخاب یک بازیگر زن سیاهپوست به نقش رکسانای افغان تبار، اما احتمالن از روی ناآگاهی و کمک به تماشاگر ناآگاه غربی است که می پندارد هرکه ازما نیست لابد باید تیره پوست باشد. (رکسانا ایرانی نبود و بنابرتاریخ، در کشتن زن دیگر اسکندر، دختر داریوش سوم، دست داشت و خود چند سال بعد همراه با پسرش از اسکندر بقتل رسید.)
در مجموع، اسکندر اولیور استون، چند سروگردن بالاتر از متوسط هائی مثل گلادیاتور و تروآ و آشغال هائی مثل 300 است.

Labels:

Friday, March 23, 2007


خانم اعظم علی در این مصاحبه اش با بی بی سی، حرفای جالبی زده. از آن جمله که این فیلم فانتزی (اینجا یعنی مسخره، آبدوغ خیاری، ته خالی بندی، خالتور، برای بچه ها) است و چرا ایرانی ها اینقدر جدی می گیرندش!؟ جای تعجب داره که مگه قرار بوده چیز جدی را جدی بگیریم؟ پس چطور ایرانی بودنمان را ثابت کنیم؟ البته بنظرم اعظم خانم یه ذره اینجا خواسته 2در کنه که واقعن نباید در این فیلم مشارکت می کرد.

نکته دیگری هم که گفتن، اینه که 10 ساله داره اونجا کار می کنه و زحمت می کشه، هیچکی نگفته دستت درد نکنه که به تعالی یه فرهنگ ایرانی کمک می کنی، ولی حالا، اونچه که فراوان دریافت می کنه، ایمیل های فحش و ناسزا از هموطنان غیوره! البته بازم چیزی که گفته نکته آشکاری یه و نشان می ده که ایشان خودشان هم از این بی کلگی ملت، احساساتی شدن و این حرف های بدیهی را به زبان آورده اند. این که دیگه رکن اساسی فرهنگ ایرانی یه که تا داری کار خوب انجام می دی کسی کارت نداره، همین که یه ذره اوضاع خیط شد، همه می ریزن سرت.

البته واقعن خیلی ناجوره که بخاطر قضیه این فیلم، یکی پاشه ایمیل فحش بفرسته به یک خواننده زن که کارش هم درسته، در واقع یکی از اینترنشنال ترین هنرمندان ایرانی یه که فارسی هم بلده (نه مثل داریوش خنجی، فیلمبردار هفت، که هی زور می زدیم بگیم ایرانیه در حالیکه اصلن فارسی هم نمی تونست حرف بزنه). بعلاوه، مخاطبان آثارش هم در درجه اول خارجی ها هستند. یعنی این خانم دِینی به جامعه ایرانی نداره که حالا بخواهیم ازش بازخواست کنیم. مثلن اگه یک خواننده لس آنجلسی این کارو می کرد، می شد انتظار داشت که تا چند سال بایکوت بشه و کسی کنسرت هاش نره، یا حتی بدتر بهش گوجه فرنگی پرت بشه. ولی این خانم که اصلن جدا از جریان "هنرمندان ایرانی در تبعید" است، چرا باز آدم هایی از روی عصبانیت، این رفتار طلبکارانه را در مورد ایشان نشان می دهند؟ البته فرستادن پیغام نارضایتی بسیار هم عمل بجائی است و نشان میدهد که ایشان چقدر در این انتخاب اشتباه کرده اند، ولی دیگه ایمیل فحش فرستادن خیلی ضایعه.

من دراینجا فقط از طرف خودم (و احتمالن از طرف اهل بیت) از این همه بازخورد بی ادبانه جامعه غیورمردان و شیرزنان (یا همون لات لوت های جوادیه و حومه مقیم خارج) از ایشان معذرت خواهی می کنم. درهرحال، این قصه در کوتاه مدت برایشان ناجوره، ولی باعث افزایش معروفیتشان می شود که در بلندمدت به نفعشان خواهد بود. مثلن من خودم ایشان را نمی شناختم ولی حالا، اگه بخوام به یک خارجی هدیه کریسمس بدم، شاید یکی از گزینه هام سی دی ایشون باشه. چون سی دی شجریان یا علیزاده و افتخ رو که نمی تونم بدم.
می توانید یک سری هم به سایتشون بزنید و از یه موسیقی یه واقعن زیبا و اثیری لذت ببرید.

Labels:

Saturday, March 17, 2007

هر دم از این باغ بری می رسد
در مورد این فیلم لعنتی 300، خودکم بینی تا جائی رسیده است که یک نفر در بخش پیغام های
IMDB این طوری خود را بروز داده است:

Hollywood is Iranians enemy

Iranian people never invade any country in whole of its history, they just defense their country, but I think Hollywood is the greatest Garbler in the world, and when I see this LIE is Top 250: #157 !!! i understood Hollywood is very successful in its job!!!

تیتر: هالیوود دشمن ایرانیان است.

"مردم ایران در طول تاریخش هیچگاه به هیچ کشوری حمله نکرده اند، و فقط از کشور خود دفاع کرده اند، اما من فکر می کنم هالیوود بزرگترین تحریف کننده در جهان است، و وقتی این "دروغ" را در رده 157 فیلم های محبوب دنیا می بینم، فهمیدم که هالیوود در کارش بسیار موفق بوده است."

نکاتی که خوانندگان هاج و واج از این همه حساسیت نابخردانه مطرح کرده اند:
* اگر ایرانیان هالیوود را بعنوان دشمن می بینند، احتمالن احمق تر (
dumber) از آنچه که بنظر می رسند، هستند!
* پسر جان از خواب بیدار شو! اجدادت به 15 کشور حمله کرده اند.
* اسپارت و یونانیها در فیلم دارند از خودشان دفاع می کنند.
* اگر ایرانی ها با این فیلم مزخرف آشفته شده اند، پس به یک گروه درمانی نیاز دارند.
* کسی که این نظر را داده، لابد یکی یه شبیه "برات"!!
* این جنگ ها مال 2500 سال پیشه. از آن زمان ایران و یونان توسعه پیدا کرده اند (
developed)
* [این خیلی ضایع است] با توجه به واکنش های ایرانی ها به این فیلم، من فکر نمی کنم کلمه های "ایران" و "توسعه یافته" را بشه در یک جمله کنار هم گذاشت...مثل اینکه اونا واقعن فکر می کنن بقیه دنیا می پندارند این فیلم واقعی است. شاید مردم ایران واقعن خنگ باشن (
lobster people) ...چقدر مسخره اس...آیا واقعن ایرانی ها فکر می کنن مردم دنیا بهشون به چشم هیولا نگاه می کنن و به تاریخشون اهانت شده. چقدر کوته فکر و ضعیف هستند (How feeble minded are they) ...

دیگه بسه، گریه ام گرفت. یه چند تا نکته دیگه:
* اینکه ایران کنونی بخشی از امپراطوری هخامنشی بوده است، نه امپراطوری هخامنشی بخشی از ایران کنونی.
* ایران کنونی در تاریخ نوین خود (بعد از نادر شاه که به هند حمله کرد) به هیچ کشوری حمله نکرده است، چون شاهانش یا مشغول انتخاب همسر و کامل کردن حرمسرا بوده اند، یا سر منقل مشغول چرت زدن.
* تا قبل از انحطاط کنونی که از زمان قاجار شروع شد، ایران یا ایرانیان هم مثل همه، به کشور های همسایه حمله کرده اند، همین جناب خشی هم به یونان نرفته بود برای دفاع از خود یا برای زیارت معبد آکروپولیس. منتها حرص ما از این است که پدرسوخته چرا شکست خورد!


Labels:

Tuesday, March 13, 2007

بی بی سی، یک صفحه نظر خواهی در مورد فیلم 300 براه انداخته که کلکسیونی از نظرات مختلف است. از ایرانی های خارج از کشوری که دارن خودشونو بابت این توهین "جر" می دن تا ایرانی های داخل کشوری که هاج واج دارن نگاه می کنن به این وطن پرستان فراری از وطن که حتی حاضر نیستن اسم بازگشت را هم بشنوند. این وسط یه چند تا نظر بود که دوباره خواندنی یه

ناصر از بروکسل: از نظر ایرانیها مرگ خوب است ولی برای همسایه همیشه خود را از دیگران بهتر، داناتر و با فرهنگتر میدانند به همه توهین میکنند، دیگران را مسخره میکنند و برای آنها زشت ترین و توهین آمیزترین جوکها را میسازند و تعریف میکنند،
وقتی نوبت به خوشان میرسد فریادشان گوش فلک را کر میکند و اسم این کار خودشان را اتحاد یا همبستگی و یا بسیج مینامند

موسی از ایران: با شنیدن خبرهای مربوط به این فیلم، یاد زبانزد معروف «از ماست که بر ماست» افتادم. در این آشفته بازار آبگیری سد سیوند، نابودی تدریجی تخت جمشید، گذشتن دکل برق فشار قوی از آرامگاه فردوسی بزرگ، برج سازی پیرامون نقش جهان و ... واکنش فزون از اندازه به این فیلم بسیار شگفت انگیز است. این فیلم مدتی در اذهان عمومی باقی می ماند و به زودی محو می شود؛

فرهادی از تهران: فراموش نکنیم فیلمسازان ما عراقی ها را چگونه تصویر می کردند و چگونه یک بچه بسیجی روبروی یک سپاه عراقی که تمام نفرات ان با چهره های بسیار کریهی تصویر شده بودند قرار می گرفت.

منوچهر از ونکوور: جالب اینجاست که همه ما ناراحتیم از این موضوع ولی نفر اول داخل صف سینما می ایستیم و با خرید بلیط حمایت می کنیم که اقای زاک بیشتر از این فیلم ها بسازد، از جلوی یک سینما رد می شدم شاید بگم ۵۰ درصد ایرانی بودن.

علیرضا از آریزونا: کارگردان و نویسندگان این فیلم مسخره هیچ گونه اطلاعی در مورد تاریخ ایران باستان ندشتند آنها با اتفاقات امروزه سعی در از بین بردن وجهه ایرانیان در دنیا را دارن. به نظر من دولت ایران باید یک شکایت سنگین از این ها بکند.

محمد عمر از نیویورک: این فیلم کوششی است برای مسخ تاریخ و توجییه سیاست های فعلی غرب در قبال ایران. دروغ و کذب چنان در همه ابعاد این فلم مشهود است که نمیتوان آن را انکار کرد. مطابق به کتب هرودت و سایر منابع تاریخی، هنگام حمله ارتش ایران به اروپا و یونان عده کثیری از یونانیان قشون ایران را همراهی میکردند و حتی در کمپ اسپارتی ها در ترموپیل سربازان شهر تب، یکی از شهرهای معتبر یونان باستان، تا آخر طرفدار ایران باقیمانده و توسط خود یونانیان قتل عام شدند. اگر به جنگ های ایران و یونان میان سالهای ۴۹۰ الی ۳۸۷ ق م نظر افکنیم، این ایرانیان بودند که با تحمیل معاهده آنتال سیداس بر اسپارت در سال ۳۸۷ ق م پیروز شدند، نه اسپارتی ها. خلاصه باید توسط دادگاه بین المللی علیه این فیلم اعلام جرم شود.

حسن از اردبیل: من میخوام به آقای پندار یوسفی عرض کنم که اگه اینقدر غیرتی هستی و به فکر ایران چرا در مورد مسایل مهمتری که در داخل ایران اتفاق می افتد طومار درست نمیکنی؟

علی از مونیخ: عجب از دست این آمریکایها دارن کاری میکنن که ما ها هم حرفهای احمدی نژاد را قبول کنیم حالا که از دست این رژیم ناراحتن گیردادن به تاریخ وفرهنگ ما ایرانیها، حالا خوبه ما هم بگیم به قول امام آمریکا شیطان بزرگه.

اردوان از نیوجرسی: مشکل ما ایرانیان این است که بجای حال در تاریخ گذشته زندگی می کنیم. با ساختن این قبیل فیلم ها نه خشایار شاه هیولا میشود و نه یونانی ها (یا هر ملت دیگری) ارزش کسب میکنند. مهم این است که ما ایرانیان در حال حاضر چگونه آینده خود را رقم می زنیم. واقعا آشفته شدن راجع به همچنین فیلم پوچی مایه تاسف است.

Labels:

Sunday, March 11, 2007

در کل خیلی آدمای باحال و بامزه ای هستیم. ادعا می کنیم که زبانمان خیلی "خف" تشریف دارد، در حالیکه سرتاپایش عربی است. تصور کنید دارم سایب بی بی سی فارسی را می خوانم، یک آمریکائی میاد و میگه "این چه زبانی یه؟"
- "زبان [شیرین] فارسی"
-
"اینکه الفبای عربی یه"
چی بگم؟ می خوام خفش کنم. می گم "آره...ولی همه چیش فرق داره. فقط الفبامون یکی یه"
می گه "یه ایرانی می شناختم که اسمش شدجا بود". بهش می گم که لابد منظورش "شجاع" است. می گه "این اسم فارسی یه؟"
چی بگم؟ این بار عرق سردی بر تنم می شینه. می گم "نه. این اسم عربی یه. خیلی از کلمات عربی وارد زبان فارسی شده اند". می گه "اسم و فامیل خودت چی؟" دیگه می خوام فکشو بیارم پایین. می گم که اونا هم عربی ین. می گه "پس درست میگن که در واقع فارسی یک شاخه از عربی یه" و می ره و من هنوز می خوام روشنش کنم و توضیح بدم که "نه...فقط الفباش و نصف لغت هاش عربی یه، گرامر و بقیه چیزاش [کدوم بقیه؟] فارسی ین"

نتیجه گیری ها:

1- بیخود نیست که عربها، فارسی را لهجه سی و چندم زبان عربی حساب می کنند.

2- بیخود نیست که بچه ها برای "حفاظت" از "میراث" خشایار دارند "امضا" "جمع" می کنند.

3- فکر کنم قضیه را زیادی جدی گرفته ام. مطلب مربوط به جمع آوری امضا علیه فیلم 300 را هم بر می دارم که به کسی برنخورد. بالاخره هر کسی حق دارد برای هر چیزی امضا جمع کند، آزادی است دیگر! من هم یه کم مخم تاب دارد و متوجه نبودم که قیافه خشایار و سربازان از همه نژاد قشون هخامنشی از وضعیت کنونی کشور خیلی مهمتر است. یادم هم رفته بود که بم و بشاگرد و بلوچستان جزو ایران نیستند، بلکه قلب ایران در دبی و تورنتو و لس آنجلس می تپد. پاسارگاد هم زیر آب برود یا نرود، زیاد مهم نیست. مهم آبروی ما ایرانیان خارج نشین، این دم عیدی، پیش دوست و غریبه های خارجکی است که پز 2500 سال تمدن از خود "در وَ کنیم".

4- برای اینکه متفاوت بودن خودم را نشان ندهم، لینک "اعتراض نامه" را هم اینجا می گذارم بلکه ثواب شود و 2-3 نفری را هم به راه راست هدایت کنم. لطفن تشریف ببرید و در دفاع از ناموس خشایار امضا بفرمایید. گور بابای بشاگرد، خشایار رو بچسب.

Saturday, March 10, 2007


همانطوری که شاید بدانید، ال گور، بخاطر فیلم مستندش در مورد محیط زیست و گرمایش زمین، جایزه اسکار هم گرفت و در مراسم اسکار هم بسیار متین آمد و چند کلمه حرف حسابی زد در مورد محیط زیست و وضع خرابش در دنیا و البته آمریکا.

وقتی ال گور را برابر جرج بوش قرار می دهیم، آدم حیران می ماند که این مردم آمریکا چطور تونستن در سال 2000 یک همچین انتخابی بکنند!! البته جرجی هم آدم خوبی است ولی آخر با ال گور اصلن در یک سطح نیستند. (مثل مقایسه بازرگان با مثلن فلانی نژاد.) اینجاست که حربه مذهب به میان میاد و اینکه سیاهپوستان و کاتولیک ها (هیسپانیک ها، ایتالیائی ها و ایرلندی تبارها) در حالیکه زیرلب به جمهوریخواهان فحش می دهند، می روند و به بوش جمهوریخواه رای می دهند تا دین خدا حفظ شود! آدم هائی که با زن و شوهر همسایه و همکار روهم ریختن و شرکت در مراسمات "ارجی" مشکلی ندارند ولی صحبت همجنس بازی که میشود، یاد دین و مذهب و مسولیتشان برای انتخاب جمهوریخواهان می افتند.

البته نکته ای که زیاد روش بحث نشده، اینه که دمکرات ها در واقع شانس آوردن که در سال 2000 برنده انتخابات ریاست جمهوری نشدند و مصیبت سپتامبر 2001 در دوره بوش و جمهوریخواهان رخ داد! وگرنه معلوم نبود آمریکا و دمکرات ها گرفتار چه بدبختی هائی میشدند.

Labels:

Thursday, March 08, 2007

شعبده باز * The Illusionist

اگر فیلم این پایان مسخره و بشدت ماتریالیستی را نداشت، می شد گفت فیلم زیبائی است و همه چیز سر جای خود قرار دارد. بازیها و فیلم برداری نفس گیر است و کارگردانی و موسیقی هم که جای تعریف دارد. ولی اینجاست که هالیوود آن روی زشت خود را نشان می دهد. این پایان، در عمل راه را بر هرگونه احساس عمیق و همذات پنداری با قهرمانان می بندد و آنها را به شهوترانانی پست فطرت نزدیک تر می نمایاند که برای رسیدن به یکدیگر، حتی از قربانی کردن بیگناهی هم پرهیز ندارند.
حیف حیف. حیف به این فضا سازی کم نظیر از وین قرن نوزدهم. و حیف به بازی گیرای ادوارد نورتون که آخرسر معلوم می شود بازی در بازی یه کثیفی بیش نبوده است.

Labels:

Wednesday, March 07, 2007

در ادامه بحث شیرین فیلم 300، داشتم بخش پیغام های خوانندگان (وای خدا چقدر شبیه مجله اطلاعات هفتگی دهه 60 شد) در پایگاه اینترنتی IMDB رو درباره این فیلم لعنتی 300 می خواندم. یکی پرسیده بود که چرا هیچکدام از بازیگران نقش آدم های امپراطوری پارس در فیلم، ایرانی نیستند و همه تیره و اسپانیش هستن؟ آیا در کل آمریکا و کانادا حتی یک ایرانی پیدا نکردن که بیارن تو فیلم؟

بعضی جواب ها به این سوال منطقی اینقدر جالب و منطقی بود که گفتم شاید برای آموزش منطق بد نباشه اینجا چند تا شو بیارم:
+ امپراطوری پارس دیگه وجود نداره. برای اینه که کسی از اونا در فیلم نیست. تنها چیزی که من می شناسم که پرسین (
persian) باشه، گربه همسایه مانه.
+ این فیلم کاملن فانتزی است. مثل ارباب حلقه ها. در واقع، امپراطوری پارس تمدنی چندفرهنگی، پیچیده، و چند ملیتی بود با فرهنگی درخشان در حالیکه اسپارت، تمدنی برده دار، خشن و واپسگرا بود. در نهایت، 300 تا بربر بی فرهنگ برده دار، بدست اتحادیه ای از ملل و مردم کهن، قصابی شدند. این مسئله که نژاد یونانی در تمدن غربی تاثیر گذار بوده، بی پایه است. یونان کهن قبل تر از قرون وسطا منقرض شد و در ترکیه، اروپای مرکزی و سایر گروه های نژادی تحلیل رفت. تو این فیلم، آدم خوبان که جنگ رو می برند. [احتمالن نویسنده یکی از امضا کننده های پتیشن هست!!]
+ در واقع، در کتاب مصور اصلی، بیشتر یونانی ها و پارسی ها، پوست رنگشون یکیه!
+ یه خواننده زن ایرانی در
soundtrack است.
+ همونطور که هیچ ایرانی در فیلم بازی نکرده، هیچ یونانی هم در فیلم نیست.
+ خدا رو شکر که کسی پیدا شد بگه که هیچ یونانی هم در فیلم بازی نکرده.
+ بتمن هم آمریکائی نبوده، ولزی بوده!!
+ سوپرمن هم اهل سیاره خیالی کریپتون است در حالیکه نقششو، یه لعنتی اهل آیوا بازی کرده!

یه نکته جالب دیگه هم، اینکه در واقع خشایارشاه لشگر فرستاده که بروند و یونان را نابود کنند، و این اسپارتی ها هستند که جلوی قشون را می گیرند و در واقع با فداکردن جانشون، وقت در اختیار سایر یونانی ها قرار می دهند تا آتن را تخلیه کنند. لشگر پارس هم پس از قلع و قمع این 1-2 هزار نفر، به راهش ادامه می دهد و آتن خالی را هم ویران می کند و بعد، در نبرد اصلی از یونانی ها شکست می خورد و برمی گردد!

اونائی هم که آه و ناله می کنند، اینجا رو یه نگاهی بندازن تا ببینند، چقدر این ترکیب "واویلا، به ما توهین شده. وامصیبتا ای جماعت دنیا، از ما معذرت بخواهید، آخه ما نوادگان کورش هستیم که یهودی ها را از بابل نجات داد، که اسمش در تورات آمده، که اولین کسی بود که حقوق بشر را اختراع کرد، و و و ....." باعث خنده و تمسخر دیگران است.

یک نکته دیگر: اینکه واقعن امپراطوری پارس آن موقع (هخامنشیان) چقدر به ایران کنونی ربط داره، قضیه جالبی یه! اینکه یه عده در واکنش به فیلمی مربوط به 2487 سال قبل اینطوری احساس ناراحتی کنند، خیلی غریب و بچگانه است. چون تو خون ما از همه رنگی پیدا می شه. نگاه کنید از اون موقع، مادر وطن چند بار بهش تجاوز شده؟! اسکندر با بروبچز، عربای عمر و سعدبن ابی وقاص، مغول های چنگیز، مغول های هلاکو، تاتارهای تیمور. فکر کنم جز اسکندر و رفقاش که یه حداقلی از فرهنگ را داشتند، بقیه ماشا... در نوازش دختران مام میهن کوتاهی نکرده باشند. بنازم این همه پرروئی رو که هنوز یه عده ادعا می کنند نوادگان واقعی کوروش هستند!!!

Labels:

Tuesday, March 06, 2007

هزارتوی پان *** Pan's Labyrinth El laberinto del fauno

(پان: خدای جنگل، رب النوع مزارع و گله گوسفندان)

مهمترین ویژگی فیلم پرسروصدای هزارتوی پان، خشونت بیش از حد لازم فیلم است، که عملن مثل دست انداز، مسیر روائی کلیشه ای و قابل پیش بینی ولی کماکان لذت بخش فیلم را دچار سکته و گسیختگی می کند. چون بر خلاف آشغال هائی مثل هاستل یا اره (ها)، اینجا تماشاگر خود را آماده تماشای صحنه های قصابی نکرده است ولی گاه و بیگاه با چنین صحنه های روبرو می شویم که می شد ضمن حفظ تاثیر گذاری، به فرم هنری تری بیان شوند.
صحنه های خیلی ناجور قصابی شامل اینهاست: له کردن بینی با ته بطری، شلیک گلوله در لپ راست، بریدن لپ چپ با چاقوی آشپزخانه، بخیه زدن آن بوسیله خود مصدوم، بریدن پا با اره (اره دستی البته!). بهرحال از کارگردان بلید 2 (
BLADE II) بیش از این نمی شد انتظار داشت!

برخی نکات دیگر:
*با توجه به آنچه گفته شد، این فیلم بهیچوجه فیلم بچه ها نیست، اشتباه نشود! می توانست باشد ولی صحنه های خشن، ابدن کارتونی و فانتزی نیستند (برخلاف مثلن تنها در خانه ها) بلکه خیلی هم واقع نما می باشند. اداره درجه بندی فیلم آمریکا هم به حق، به این فیلم درجه
R داده است (زیر 17 سال فقط با همراهی والدین)
*فیلم از یک بیماری رایج سالهای اخیر رنج می برد: بالابردن ارزش فیلم با یک پایان غم انگیز و زیبا (نمونه دیگر: کوهستان بروک بک)
*طرح داستانی چند چاله کوچک دارد و آدمها گاهی کارهای احمقانه می کنند که حواس تماشاگر پرت می شود!
* در تبلیغات فیلم، تاکید روی قصه جن و پری است، طوری که انتظار می رود فیلم در واقع فیلم افیلیا در سرزمین عجایب باشد که نیست و در واقع چارچوب فیلم بر روی سروان و نبردش با پارتیزان هاست. شاید هدف این بوده که هیچکدام از این دو قصه، فرع نباشد ولی در عمل، قصه جن و پری بدلایلی تبدیل به قصه فرعی شده است.
*باورپذیری دنیای فانتزی، از نکات قوت فیلم است. شاید به این دلیل ساده که می دانیم این چیزها برای افیلیا کاملن جدی هستند.

** به هر حال، فیلم به حد کفایت زیبا و خوب هست ولی می توانست فیلم بسیار بهتری باشد، اگر آن چند نمای آزاردهنده را نداشت و اینقدر هم در تبلیغات، به غلط روی قصه کودکان بودن تاکید نمی شد یا برعکس، قصه پارتیزانی فیلم کوتاه تر می شد.

Labels:

Saturday, March 03, 2007

"تو عروسیت نبودم نمی دونم چی بود چیا بود----می گنو دروغ نمی گن که 3 روز کیا بیا بود"
البته هر هنرمندی آزاد است که هر چه دوست دارد بخواند و این لازمه
آفرینش هنری است و از این صوبتا...

ولی آخر این هم شد شعر؟ حالا اگر یک جوجه خواننده آنرا می خواند می شد پوزخندی زد و گذشت ولی افتخاری بیاید و این اراجیف را بر زبان بیاورد؟ حالا این به کنار، یک گروه کر هم جمع شوند و با هم دم بگیرند که:

"کوچه یک شازده پسر داشت که به پری نظر داشت..."

خیلی ها انتقاد های زیادی را به افتخاری و آثارش وارد می دانند، فدا کردن کیفیت به پای کمیت، اصیل نبودن، قاطی کردن همه نوع موسیقی و ...ولیدر کل می توان گفت افتخاری ویژگی منحصر بفردی دارد و آن، حلقه اتصال موسیقی پاپ و سنتی بودن است. همان نقشی که مدتها، هایده، مهستی و گلپایگانی بر عهده داشتند و نقش آسانی نیست. و بعضی وقتها به نتایج اسف باری ختم می شود! خواننده اینچنینی، بعضی اوقات یک شعر بند تنبانی و در حد کلاس ششم را میبرد در دستگاه راست-پنجگاه و بعضی وقت ها هم مجبور می شود از یک شعر سنگین که معنی اش را خودش هم متوجه نمی شود، شش-هشت خالتور رقصی دربیاورد.

Labels: