Saturday, February 24, 2007

در مورد خشونت پلیس آمریکا، حرف و خبر زیاد است. هیچ شکی نیست که سطح خشونت ذاتی پلیس آمریکا زیاد است. البته این خشونت با توهین (که مثلن مختص پلیس و نیروی انتظامی ایران است) فرق دارد و در درجه اول بخاطر احتمال بسیار بالای آسیب رسیدن به پلیس است. اینجا پلیس ابتدا باید نگران زنده ماندن خودش باشد، چون برخورد با خلافکاران این ولایت، مثل برخورد با 4 تا دخترپسر میدان ولیعصر یا گلها نیست. این خلافکاران، اغلب مسلح هستند و خیلی زود هم اسلحه می کشند. مواجهه دائمی با خطر جانی، پلیس گشت خیابانی آمریکا را بسیار حساس و متمرکز بار آورده است (قابل قیاس با پلیس های سوسول مامانی کانادا که به اقتضای محیط، حتی عمومن مسلح هم نیستند). در این میان، دست ها نقش مهمی دارند. بطوریکه اولین اقدام پلیس در مواجهه با هر کسی، کنترل و در صورت کوچکترین احساس خطر، از کار انداختن دستها به هر نحوی است که البته می تواند بسیار غیر انسانی باشد (خواباندن روی زمین، مشت زدن به گیجگاه و ...)

با وجود همه این مسائل، دیدن ماشین گشت پلیس برای همه بویژه کسی که ماشین ندارد و پیاده اینورآنور می رود، در همه ساعات شبانه-روز، روحیه بخش و نعمت بزرگی است.

Monday, February 19, 2007

از یک پسر ژاپنی رفیقمان پرسیدم: "از آمریکائی ها بخاطر قضیه بمباران اتمی ژاپن متنفر نیستی؟". گفت که از آمریکائی هائی که بطور مستقیم در آن قضیه دست داشتند متنفره، همانقدری که از ژاپنی هائی که باعث شدند آن بمبها استفاده شوند. ولی از همه آمریکائی ها متنفر نیست. هرچقدر رو مخش کار کردم که نفرتشو برانگیزم، دیدم یارو منطقش قوی تر از این حرفاست.

پسر ژاپنی می گفت که ژاپن در کل از پیشرفت چین زیاد دلخوشی نداره، ولی کاری از دستش برنمی یاد! فقط می تونه بجای چین، بره و در کشور های دیگر از جمله هند سرمایه گذاری کنه. ژاپن مشکلش با چین اینه که با هم مرز مشترک دارند و طبیعتن تقابل منافع و بقیه صحبتها.

به دوتا از رفیق های هندی گفتم "آینده هند در دستان شماست". یکی گفت:"ما ترجیح می دهیم که در آینده آمریکا مشارکت داسته باشیم!" گفتم "ولی مادر هند منتظره بازگشت بچه هاشه". گفت "مادر هند یه میلیارد بچه داره. نمی تونه به همه توجه کنه. به بچه های دیگش برسه هنر کرده"
اون یکی هندی یه گفت"مادر وطن شما چی؟ منتظره شماس؟"
گفتم "مادر وطن ما رو فعلن چنان ...دن که حالا حالا طول می کشه حالش سر جا بیاد"

Saturday, February 03, 2007

مارتين لوتر کينگ مسلمان کجاست؟

نيويورک تايمز : - یکشنبه 15 بهمن 1385 [2007.02.04]

توماس فريدمن

نمي دانم کداميک ناراحت کننده تر است: کشتار وحشيانه فرقه اي توسط سنيان و شيعيان در عراق يا سکوت مرگبار جهان اسلام در برابر اين کشتارهاي جمعي. چطور کارتون هاي دانمارکي از پيامبر اسلام، اعتراض خشن گروهي را برمي انگيزد، اما خشونت آشکار مسلمانان عليه مسلمانان در عراق حتي در حد اخبار هواشناسي نيز عکس العملي در جهان اسلام برنمي انگيزد؟ مارتين لوتر کينگ مسلمان کجاست؟ پس "راهپيمايي ميليوني مسلمانان" چه شد تا شعار "نه شيعه، نه سني، ما فرزندان پيامبر هستيم" در آن سر داده شود.

من به طور منطقي درک ميکنم چرا وقتي مسلمانان آمريکائيان را در عراق مي کشند کسي اعتراض نمي کند. خيلي ها ما را اشغالگر مي دانند. اما نمي فهمم چرا قتل عام 70 دانشجوي دانشگاه بغداد توسط يک بمب گذار انتحاري سني در هفته گذشته، يا انفجار يک مسجد شيعيان در اولين روز ماه رمضان سال 2005 هيچ عکس العملي ايجاد نميکند. روزانه بيش از 100 نفر در عراق کشته مي شوند.

من اين پرسش را مطرح مي کنم، چون تنها جاي اميدواري براي عراق- اگر جايي براي اميدواري باقي مانده باشد- در استراتژي ضد شورشي آمريکائيان نيست. اين استراتژي ممکن است لازم باشد، اما بدون پيش گرفتن يک استراتژي ضد نابودگري از سوي مسلمانان در غيرقانوني شناختن کشتار مسلمانان توسط مسلمانان، نمي توان هيچ اميدي به ساختار سياسي شرافتمندانه در اين کشور داشت. اين بيماري تمام جامعه را گرفته، اما جامعه مسلمان خاموش است. جامعه مسلمان وقتي نوبت خودش ميشود به اخلاقيات توجه اي ندارد

اگر مسلمانان عرب فقط بر عليه توهين "اجانب" اعتراض ميکنند و سخني در باره آسيب هايي که بدست خودشان برخودشان وارد ميکنند به ميان نمي آورند، پس چگونه ميتوانند جامعه اي نوين يا مردمسالار را پايه ريزي کنند که موضوع اصلي آن احترام گذاشتن و حمايت از نداي اقليت و نظرات غيرمتعارف باشد؟ و اگر شيعيان و سني ها هرگز نتوانند بنابر قرارداد به اداره خود بپردازند- و همواره نيازمند مشت آهنين يک حاکم مطلق باشند- حکومت شرافتمندانه از ميان آنها رخت خواهد بست.

صداقت تکاندهنده شاعر سوري تبار مقيم پاريس، در مصاحبه 11 مارس 2006 با تلويزيون دبي، اخطاري است در مورد آنچه که در حال اتفاق است:

"هوش و ذکاوت يک عرب کمتراز ديگران در جهان نيست. اما او فقط خارج از جامعه خودش ميتواند پيشرفت کند. وقتي به اعراب نگاه ميکنم که با وجود تمام منابع و امکاناتشان، در قرن گذشته چه دستاوردي داشته اند، و آنرا با دستاورد ديگران مقايسه مي کنم، بايد بگويم اعراب در مسير انحطاط و نابودي حرکت مي کنند، زيرا هيچ حضور خلاقي در جهان ندارند... تعداد ما زياد است. ما مردمان انبوهي هستيم، اما مردماني در حال نابودي، زيرا خلاقيت خود را از دست داده ايم و توان تغيير اطرافمان را نداريم."

http://www.roozonline.com